طلبه امروزی

طلبه امروزی

Title-less

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۸۵، ۰۲:۴۸ ق.ظ
رحیم پور ازغدی (برگرفته از سایت شهیدآوینی)

در برجسته‏ترین مکاتب اجتماعی جدید غرب، فاشیزم، استالینیزم و لیبرالیزم، کدام مدرن ترند؟! این هر سه، محصول مدرنیته‏اند و اتفاقاً هر سه با شمائل امپریالیستی در قرن بیستم به سروقت جهان اسلام آمده‏اند و ما هر سه را تجربه کرده‏ایم. در فلسفه سیاسی، آیا تمرکز قدرت هابز، "دولت مدرن" است یا تکثّر قدرت و تفکیک قوای منتسکیو؟! آیا قرارداد اجتماعی روسو یا لیبرالیزم جان لاک و یا سوسیالیزم مارکس، کدام مدرن‏اند؟! یوتوپیا یا ضدّ یوتوپیا؟ ایدئولوژی یا نفی ایدئولوژی؟! دمکراسی یا توتالیتریزم؟ سرمایه‏داری بازار آزاد یا سرمایه‏داری دولتی؟! کاپیتالیزم یا سوسیالیزم؟! اصالت فرد یا جمع؟! برابری خواهی یا نفی عدالت توزیعی و دفاع از نظم خودجوش (گالاتاکسی)؟! ناسیونالیزم و مفهوم دولت ـ ملت یا انترناسیونالیزم و جهانی شدن؟! آیا اخلاق ستیزی و شخصی کردن ارزش‏ها یا اخلاق سازی غیردینی؟! آیا اخلاق عملی کانت، مدرن است یا اخلاق پوزیتویستی کارناپ؟! آیا چون بنتام و میل، "خیراخلاقی" را به "لذّت و سود" (فردی یا جمعی)، ارجاع دادن، تفسیر مدرن اخلاق است یا تحویل اخلاق به عاطفه و احساس یا شهود؟، اخلاق طبیعی، اخلاق تکاملی و تطوّرگرایی یا نیهیلزم اخلاقی؟ پذیرش کدامیک، جواز ورود به مدرنیته است؟!
اخلاق را روبنای ابزار تولید بدانیم یا به نیروی وجدان روسوئی، اعتماد کنیم تا مدرن باشیم؟ جهانی سازی و غربی‏سازی یا پلورالیزم جهانی، کدام مدرن‏تر است؟ آیا حقوق وضعی یا حقوق طبیعی و یا حقوق عرفی، کدام مدرن است؟ "سودگرایی" یا "خردناب" یا "قرارداد"، کدام منشاء "حقوق بشر" مدرن است؟ پوزتیویزم حقوقی، نسبی‏گرایی و یا واقع گرایی در مبنای حقوق بشر؟!
می‏بینید که در حوزه نظری، صدها ابهام در پَس کلمه "مدرنیته" وجود دارد.
اگر بگویید که "مدرنیته"، چیزی شامل همه این ایده‏هاست، پس آنگاه معلوم می‏شود که مدرنیته، در واقع، نه یک گفتمان، بلکه مجموعه‏ای از پاسخ‏های متناقض به گفتمان قبلی یعنی "فرهنگ اروپایی مسیجی قرون میانه" بوده است، یعنی "نـه" گفتن به نظام مسیحی، فئودالی اروپا و حرکت در جهت عکس آن در قالب تحولات مؤثری در چهار حوزه اپیستمولوژی، انتولوژی، انسان‏شناسی و تکلیف‏شناسی (حقوقی و اخلاقی) بروز کرده است و به عبارت دیگر، دری باز شده که همه این مفاهیم متناقض و پراکنده، ظرف پانصد سال گذشته بتدریج جایگزین مسیحیت پنج قرن پیش شده است.
در این صورت، پس آیا مدرنیته، یک بحران در جواب بحران قبلی است؟ یه یک معنا، شاید. اما به معنایی که من به آن خواهم پرداخت "مدرنیزم"، علیرغم همه ابهام و اغتشاشی که در مفهوم خود دارد، یک ایدئولوژی متصلب با جنبه سلبی شدیدالّلحن است و خود به "دُگما"ی جدیدی تبدیل شده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">