غفلت مسلمین و عدم اتحاد آنها علت اصلی همه مشکلات آنان است
- ۳ نظر
- ۱۸ بهمن ۸۵ ، ۱۴:۰۳
موجود نیست بلکه به معنی نوآوری در علوم است. حال باید دید که نوآوری در علم را مراکز علمی
ما که حوزه و دانشگاه است چه معنا می کند؟!
تولی و تبری در زیارات و سخنان معصومین
تولی و تبری از ارکان اساسی ایجاد اخلاق حمیده در جامعه می باشد
.اهمیت تولی و تبری در عقاید شیعیان نشان دهنده این مطلب است که دوستی با افراد دو جبهه حق و باطل معنا ندارد و این نوع
دوستی ، حضور در جبهه نفاق است
(انی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم )تولی و تبری زمان و مکان خاصی ، و مختص به افراد خاصی نمی باشد
«اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد و اخر تابع له علی ذالک»تبری از جبهه باطل سطوحی دارد که شامل
:1- تبری در قلب و درون انسان است
2- اعلام این انزجار و تنفر 3- مبارزه با دشمنان دین به هر نحوی
چه کسانی مستحق تبری هستند
:تبری از ولی جبهه باطل
(در هر زمان و مکانی چه ولی تاریخی کفر و چه ولی اجتماعی کفر )تبری و دوری جستن و اعلام انزجار از یاری کنندگان جبهه باطل
(حال یاری کردن آنها به هر نحوی که باشد چه با جنگیدن بامومنین ، چه با تشویق کردن و آماده کردن محیط برای کفار و دشمنان دین و چه با ... )
تبری جستن از کسانی که در مقابل درگیری بین جبهه حق و باطل سکوت اختیار می کنند
(چرا که سکوت در مقابل عاشوراها وکربلاها حضور در جبهه نفاق است
شب قدر شبی است که مقدرات یک ساله بندگان خدا در آن توسط ولی خدا رقم می خورد
پس شب قدر را قدر بدانیم و از حضرتش بخواهیم که فهم عنایت نماید و عاقبت بخیرمان
فرماید.
اسلامی هستیم.
در برجستهترین مکاتب اجتماعی جدید غرب، فاشیزم، استالینیزم و لیبرالیزم، کدام مدرن ترند؟! این هر سه، محصول مدرنیتهاند و اتفاقاً هر سه با شمائل امپریالیستی در قرن بیستم به سروقت جهان اسلام آمدهاند و ما هر سه را تجربه کردهایم. در فلسفه سیاسی، آیا تمرکز قدرت هابز، "دولت مدرن" است یا تکثّر قدرت و تفکیک قوای منتسکیو؟! آیا قرارداد اجتماعی روسو یا لیبرالیزم جان لاک و یا سوسیالیزم مارکس، کدام مدرناند؟! یوتوپیا یا ضدّ یوتوپیا؟ ایدئولوژی یا نفی ایدئولوژی؟! دمکراسی یا توتالیتریزم؟ سرمایهداری بازار آزاد یا سرمایهداری دولتی؟! کاپیتالیزم یا سوسیالیزم؟! اصالت فرد یا جمع؟! برابری خواهی یا نفی عدالت توزیعی و دفاع از نظم خودجوش (گالاتاکسی)؟! ناسیونالیزم و مفهوم دولت ـ ملت یا انترناسیونالیزم و جهانی شدن؟! آیا اخلاق ستیزی و شخصی کردن ارزشها یا اخلاق سازی غیردینی؟! آیا اخلاق عملی کانت، مدرن است یا اخلاق پوزیتویستی کارناپ؟! آیا چون بنتام و میل، "خیراخلاقی" را به "لذّت و سود" (فردی یا جمعی)، ارجاع دادن، تفسیر مدرن اخلاق است یا تحویل اخلاق به عاطفه و احساس یا شهود؟، اخلاق طبیعی، اخلاق تکاملی و تطوّرگرایی یا نیهیلزم اخلاقی؟ پذیرش کدامیک، جواز ورود به مدرنیته است؟!
اخلاق را روبنای ابزار تولید بدانیم یا به نیروی وجدان روسوئی، اعتماد کنیم تا مدرن باشیم؟ جهانی سازی و غربیسازی یا پلورالیزم جهانی، کدام مدرنتر است؟ آیا حقوق وضعی یا حقوق طبیعی و یا حقوق عرفی، کدام مدرن است؟ "سودگرایی" یا "خردناب" یا "قرارداد"، کدام منشاء "حقوق بشر" مدرن است؟ پوزتیویزم حقوقی، نسبیگرایی و یا واقع گرایی در مبنای حقوق بشر؟!
میبینید که در حوزه نظری، صدها ابهام در پَس کلمه "مدرنیته" وجود دارد.
اگر بگویید که "مدرنیته"، چیزی شامل همه این ایدههاست، پس آنگاه معلوم میشود که مدرنیته، در واقع، نه یک گفتمان، بلکه مجموعهای از پاسخهای متناقض به گفتمان قبلی یعنی "فرهنگ اروپایی مسیجی قرون میانه" بوده است، یعنی "نـه" گفتن به نظام مسیحی، فئودالی اروپا و حرکت در جهت عکس آن در قالب تحولات مؤثری در چهار حوزه اپیستمولوژی، انتولوژی، انسانشناسی و تکلیفشناسی (حقوقی و اخلاقی) بروز کرده است و به عبارت دیگر، دری باز شده که همه این مفاهیم متناقض و پراکنده، ظرف پانصد سال گذشته بتدریج جایگزین مسیحیت پنج قرن پیش شده است.
در این صورت، پس آیا مدرنیته، یک بحران در جواب بحران قبلی است؟ یه یک معنا، شاید. اما به معنایی که من به آن خواهم پرداخت "مدرنیزم"، علیرغم همه ابهام و اغتشاشی که در مفهوم خود دارد، یک ایدئولوژی متصلب با جنبه سلبی شدیدالّلحن است و خود به "دُگما"ی جدیدی تبدیل شده است.
حمید پارسانیا از فضلای حوزه علمیه قم در گفتوگو با خبرگزاری فارس درباره لزوم تکوین نظریههای علمی در کشور اظهار داشت: دیدگاههای «پوزیتیویستی» نقش محوری در تکوین نظریههای علمی را به مشاهدات حسی و آزمونهای تجربی میدهند. صورت خام اینگونه دیدگاهها با اتکا به روشهای استقرایی، نظریه را حاصل مجموعه قوانینی میداند که از طریق احساسهای مکرر حاصل میشوند و بیانهای دقیقتر با آنکه به نقش فعال ذهن در تکوین نظریههای علمی توجه کردند، جنبه آزمون پذیر نظریه را خصلت علمی آن قرار دادند، تا از این طریق امکان اثبات یا ابطال تجربی آن باقی بماند.
وی در ادامه گفت: این دیدگاهها در گرو این فرض باطل هستند که مشاهده، خالی از نظریه ممکن است؛ حال آن که هیچ مشاهدهای فارغ از گزارههای غیرتجربی به افق آگاهی و دانش بشری وارد نمیشود، بنابراین نظریه نه تنها در مرحله تکوین زیر مجموعه دادههای حسی نیست، بلکه حس ناب نیز عاری از نظریه نخواهد بود.
پارسانیا شکل گیری نظریههای علمی هر جامعه بر اساس لایههای معرفتی آن را موجب شکل گیری ابعاد هستی شناختی و انسانی جامعه دانست و افزود: جوامع مختلف مسایل، مصایب و نیازهای خود را در مواجهه با واقعیتهای محیطی خود تعیین میکنند و میشناسند و با استفاده از همان مبادی در جهت حل مسایل و تامین نیازهای خود میکوشند و از رهگذر این کوشش، نظریههای علمی را به دست میآورند.
وی درباره مشکلات پیش روی نظریه پردازی در کشور خاطرنشان کرد: تاریخ معاصر کشور ما گرفتار گسل و پارگی بین لایههای مختلف معرفتی خود است و این گسل که در حاشیه تحولات اجتماعی دیگر رخ داده، موجب شده که جامعه نتواند به مسایل محیطی خود نظر افکند و پاسخ مناسبی برای حل آن مسایل پیدا نکند. مواجهه بیرونی ما با جامعه غرب موجب شد تا نخبگان سیاسی و مدیران فرهنگی جامعه، غرب را در دو رویه استعمار و تکنولوژی ببیند.
پارسانیا اضافه کرد: آنان استعمار را شاخص بعد سیاسی غرب و تکنولوژی را متن علم و آگاهی بشری پنداشتند. این دیدگاه که ریشه در القائات قرن نوزدهمی دنیای غرب دارد، فنآوری و تکنولوژی را دانشی میداند که در فرایند نظریهپردازیهای صرفا علمی بشر پدید میآید. بر مبنای همین دیدگاه بود که مدیران فرهنگی ما سازمانهای رسمی علم را با زاویهای که از دارالفنون آغاز شد در خدمت دانشی قرار دادند که از متن فرهنگ و تمدن غرب روییده بود. اینگونه انتقال که به صورت ناخودآگاه انجام میشد، جایی برای گفت و شنود علمی، گزینش و انتخاب باقی نمیگذارد.
پارسانیا با اشاره به پیامدهای گفتوگو و داد و ستد فرهنگی اظهار داشت: داد و ستد فرهنگی در ذات خود نه تنها مذموم و بد نیست، بلکه پدیدهای میمون و مبارک است. اما مشکل در جایی پدید میآید که انتقال، ناخودآگاه در حاشیه عواملی انجام شود که زمینه معرفت و گزینش آگاهانه در آن وجود نداشته باشد.
وی گفت: حرکت سالم در این عرصه نیازمند آن بود که دانش غربی با معرفی بنیانهای نظری خویش وارد فضای جوامع دیگر شوند تا به هنگام ورود با لایههای هم افق خود به صورت دانش شناسنامهدار، طرف گفتوگو باشند؛ در حالی که راه طی شده تا به امروز خلاف آن بوده است.