طلبه امروزی

طلبه امروزی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعا» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

عبادت از نماز و خمس و زکات شروع می‌شود و با عبور از رمضان و روزه داری و شب قدر، به حج می‌رسد، حج اوج برائت است. هر انسانی که شروع به عبادت و نماز خواندن می‌کند از طریق نماز ارتباط با مبدأ پیدا می‌کند کم کم پالایش می‌شود و لایه لایة کثافاتی که در او به وجود آمده است از بین می رود.

گفته می شود مومن شب قدر طلب مغفرت کند، در حج هم همین را می گویند. دعا هم که می‌خواند اول آن طلب آمرزش گناهان است. چرا که تا وقتی از حالت مریضی و کسالت در نیاید و کثافاتش از او جدا نشود نمی‌تواند ارتباط برقرار کند و اینها مقدمه حضور در لشکر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

با نماز و روزه نهرهای نور جاری می‌شود و نهرهای بزرگتر در نمازهای جماعات و جمعه جاری می‌شود. دریاچه، همان نماز عید فطر است و اقیانوس هم در حج شکل می‌گیرد. اقیانوس نور و ظلمت درگیر می‌شود. فشاری که کفر و ایمان به هم می‌آورند حقیقی است و اینجا همانجایی است که باید بخشی از فشارهای جبهه ایمان را به جان خرید.

ولی اینکه در نمازها و عبادات حالی برای ما نیست و احساس کسالت می‌کنیم و شعارها در مسجد‌النبی تبدیل به مرگ بر آمریکا نمی‌شود بحث دیگری است. برای برخی، نمازها تبدیل به نماز منافقانه می‌شود و خیر و خاصیتی برای آنها ندارد. یعنی گندیده می‌شود و باتلاق‌های کثافت و ظلمت درست می کند، ظلمت روی ظلمت درست می‌شود. ولی آن گروهی که هدایت خداوند شامل حال آنهاست، شیعیان اهل‌بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» هستند.

در رمضان گناهان می‌سوزد[1]،  البته برای ما اینگونه است برای معصومین «علیهم السلام» به گونه ای دیگر است. رمضان معنی مهمانی هم دارد و فقط به معنی سوزاندن گناه نیست. مهمانی خداوند برای محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است. به ما که اهل شکم و دنیا هستیم وقتی می‌گویند نخور و انجام نده برایمان سخت است. ولی برای کسی که بر شکم و طبیعت‌اش حاکم است و از دنیا برای او بوی تعفن صادر می‌شود، اینگونه نیست.

ماه مبارک، مومنین را آماده شب قدر می کند شبی که مقدّرات تکوینی، تاریخی و اجتماعی جهان اسلام و جبهه کفر تعیین می‌شود می گویند به چه میزان کفر امداد شود و چه مقدار متیدینین امداد شوند. چه کسانی به دنیا بیایند و چه کسانی از دنیا بروند در این حیات و ممات آلیاژهای افراد هم مشخص می‌شوند. آلیاژها در هر نطفه‌ای و هر امتی که بسته شود، عوض می‌شود انسانهای ثابتی به دنیا نمی‌آیند، صورت و  گوش و چشم را قوت و ضعف می‌دهند، توانمندی‌های روحی و عقلانی را هم مشخص می‌کنند. مشخص می شود چه تعداد متفکر به هر گروه[2] داده ‌شود و برای چه کارهایی و چه اموراتی، چه کسی رئیس جمهور شود، بافت مجلس چگونه باشد، چه کسانی از متغیر اصلی این گروه و آن گروه بمیرند، و چه مقدار نیرو به آنها اضافه شود: تَنزَّلُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِم مِّن کلّ‏ِ أَمْرٍ، هم تکویناً و هم اجتماعاً بر قلب مبارک حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفدا) نازل می‌شود.

اما بعضی شب قدر به خانة خدا رفته، مهمان او می‌شویم و معمولا سراغ مسائل دنیا می‌رویم. تقدیرات خداوند متعال به میزانی است که امت جهان اسلام یک قدم به خونخواهی خون امام حسین «علیه السلام» نزدیک تر شوند. قرار است فشارها به حضرت ولی عصر(ارواحنا له الفدا) کم شود. نقش شب قدر ما در این میان چیست؟

 آیا جز این است که کم شدن فشارها و هجمه ها به پیروزی سپاه و سربلندی علمدار سپاه حضرت[3] (ارواحنا له الفدا)است.

 



[1] - پیامبرصلى الله علیه وآله: إنَّما سُمِّیَ الرَّمَضانُ لأِنَّهُ یُرمِضُ الذُّنُوبَ؛(۴) رمضان، رمضان نامیده شد؛ زیرا گناهان را مى‏سوزاند. (میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 4، ص 176، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی

[2] -سه  جبهه ایمان ، کفر ، نفاق صف بندی‌های اصلی از هبوط حضرت آدم تا قیامت است.

[3] - فقیه پرچمدار امام خامنه ای

  • رسول ساکی

بسم الله الرحمن الرحیم

سال  ۱۳۷۹ ایران ؛  شهر نسبتا کوچیک خودمون ؛ حوزه علمیه و من طلبه شدم. باید نوع زندگی کردنم با بقیه متفاوت باشه که هست ، آرامش درونیم به شدت افزایش یافته ، به شکلی که تحمل اشتباهات دیگران و گذشتن از حق شخصی خودم واسم خیلی راحته ، در کل زندگی فردی من دچاره یک تحول بزرگ شده و این احساس در من وجود داشت!

دیگه تو مسجد تریبون داشتم و خیلی راحت یقینیات خودم رو می تونستم در غالب کلاس آموزشی، سخنرانی بعداز دعا و هزار بهانه دیگه واسه بچه های هیئت و مسجد بگم و اونها هم گوش کنن- و البته بندگان خدا یه جورایی مجبور بودن گوش بدن و علنی اعتراض نکنن-  این روند ادامه داشت تا جایی که گاهی شب ها دو و حتی سه جلسه هم صحبت می کردم.

نیمه اول از سال دوم طلبگیم بود که احساس کردم طلبگی اون چیزی نبود که می خواستم!!! البته همه ی اون چیزی که می خواستم نبود. بعضی از طلبه ها حتی اونهایی که تو پایه های بالاتر ما و باصطلاح دارای کمالات اخلاقی بالابودن فقط درس می خونند ، درس می خونند و درس می خونند!! و این اون چیزی نبود که باید باشه!

اگه اشتباه نکنم تو یکی از جلسات اخلاق بود که شنیدم اگه طلاب دست به دست هم بدن می تونن یه شهر و حتی کشور رو آباد کنن؛ بهترین حرکت رو تو اون برهه ، انجام فعالیت های مذهبی انقلابی تو خود حوزه علمیه شهر دیدم ، به همین خاطر وارد دفتر تبلیغات حوزه شدم و بعداز یکی دو ماه مسئولیت تبلیغات حوزه علمیه شهر رو به عهده گرفتم.

روزی که این مسئولیت رو به من دادن ، مثه کسی که ریاست دانشگاه آزاد کل کشور رو به عهده گرفته؛ - البته این یه جمله سیاسی نیست - وارد اتاق تبلیغات شدم کفشهام رو آوردم داخل و درب اتاق رو قفل کردم و تقریبا چند ساعتی تو فکر رفتم که تو این جایگاه چه کارهایی میشه انجام داد!!!

با همکاری بعضی از بچه های باانگیزه ، کار رو از پر شور کردن مراسمات مختلف شروع و به سمت راه اندازی یک نشریه ی داخلی حرکت کردیم.؛ نشریه ای که با ارائه مطالب خاص بتونه تو نوع رفتار طلبه های  حوزه علمیه - البته حوزه ای که فقط مقدمات رو اونجا می خوندن - موثر باشه و طلبه ها رو به سمت فعالیت های اجتماعی سوق بده ، اینجا من از نیوتن سبقت گرفتم و سیب دوم هم رو سرم افتاد و

فهمیدم طلبگی نیمی از راه بود و ادامه راه اینجاست.

  • رسول ساکی